باخبر شدن آن غريب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعويل بر عطاى مخلوق و ياد نعمتهاى حق كردنش و انابت به حق از جرم خود ثم الذين كفروا بربهم يعدلون - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

باخبر شدن آن غريب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعويل بر عطاى مخلوق و ياد نعمتهاى حق كردنش و انابت به حق از جرم خود ثم الذين كفروا بربهم يعدلون





  • باز عقلش گفت بگذار اين حول
    خواجه را چون غير گفتى از قصور
    خواجه را كه در گذشتست از اثير
    خواجه ى جان بين مبين جسم گران
    خواجه را از چشم ابليس لعين
    همره خورشيد را شب پر مخوان
    ژس ها را ماند اين و ژس نيست
    آفتابى ديد او جامد نماند
    چون مبدل گشته اند ابدال حق
    قبله ى وحدانيت دو چون بود
    چون درين جو ديدژس سيب مرد
    آنچ در جو ديد كى باشد خيال
    تن مبين و آن مكن كان بكم و صم
    ما رميت اذ رميت احمد بدست
    خدمت او خدمت حق كردنست
    خاصه اين روزن درخشان از خودست
    هم از آن خورشيد زد بر روزنى
    در ميان شمس و اين روزن رهى
    تا اگر ابرى بر آيد چرخ پوش
    غير راه اين هوا و شش جهت
    غير راه اين هوا و شش جهت




  • خل دوشابست و دوشابست خل
    شرم دار اى احول از شاه غيور
    جنس اين موشان تاريكى مگير
    مغز بين او را مبينش استخوان
    منگر و نسبت مكن او را به طين
    آنك او مسجود شد ساجد مدان
    در مثال ژس حق بنمودنيست
    روغن گل روغن كنجد نماند
    نيستند از خلق بر گردان ورق
    خاك مسجود ملايك چون شود
    دامنش را ديد آن پر سيب كرد
    چونك شد از ديدنش پر صد جوال
    كذبوا بالحق لما جائهم
    ديدن او ديدن خالق شدست
    روز ديدن ديدن اين روزنست
    نى وديعه ى آفتاب و فرقدست
    ليك از راه و سوى معهود نى
    هست روزنها نشد زو آگهى
    اندرين روزن بود نورش به جوش
    در ميان روزن و خور مالفت
    در ميان روزن و خور مالفت



/ 1765