دفتر اول از كتاب مثنوى
گردانيدن عمر رضى الله عنه نظر او را از مقام گريه كى هستيست بمقام استغراق
در شكار بيشه ى جان باز باش جان فشان افتاد خورشيد بلند جان فشان اى آفتاب معنوى در وجود آدمى جان و روان در وجود آدمى جان و روان همچو خورشيد جهان جان باز باش هر دمى تى مي شود پر مي كنند مر جهان كهنه را بنما نوى مي رسد از غيب چون آب روان مي رسد از غيب چون آب روان