ماخذه ى يوسف صديق صلوات الله عليه به حبس بضع سنين به سبب يارى خواستن از غير حق و گفتن اذكرنى عند ربك مع تقريره - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

ماخذه ى يوسف صديق صلوات الله عليه به حبس بضع سنين به سبب يارى خواستن از غير حق و گفتن اذكرنى عند ربك مع تقريره





  • راه لذت از درون دان نه از برون
    آن يكى در كنج مسجد مست و شاد
    قصر چيزى نيست ويران كن بدن
    اين نمي بينى كه در بزم شراب
    گرچه پر نقش است خانه بر كنش
    خانه ى پر نقش تصوير و خيال
    پرتو گنجست و تابش هاى زر
    هم ز لطف و ژس آب با شرف
    هم ز لطف و جوش جان با ثمن
    پس مثل بشنو كه در افواه خاست
    زين حجاب اين تشنگان كف پرست
    آفتابا با چو تو قبله و امام
    سوى خود كن اين خفاشان را مطار
    اين جوان زين جرم ضالست و مغير
    در عماد الملك اين انديشه ها
    ايستاده پيش سلطان ظاهرش
    چون ملايك او به اقليم الست
    اندرون سور و برون چون پر غمى
    او درين حيرت بد و در انتظار
    اسپ را اندر كشيدند آن زمان
    اسپ را اندر كشيدند آن زمان




  • ابلهى دان جستن قصر و حصون
    وآن دگر در باغ ترش و بي مراد
    گنج در ويرانيست اى مير من
    مست آنگه خوش شود كو شد خراب
    گنج جو و از گنج آبادان كنش
    وين صور چون پرده بر گنج وصال
    كه درين سينه همي جوشد صور
    پرده شد بر روى آب اجزاى كف
    پرده اى بر روى جان شد شخص تن
    كه اينچ بر ماست اى برادر هم ز ماست
    ز آب صافى اوفتاده دوردست
    شب پرستى و خفاشى مي كنيم
    زين خفاشيشان بخر اى مستجار
    كه بمن آمد ولى او را مگير
    گشته جوشان چون اسد در بيشه ها
    در رياض غيب جان طايرش
    هر دمى مي شد به شرب تازه مست
    در تن هم چون لحد خوش عالمى
    تا چه پيدا آيد از غيب و سرار
    پيش خوارمشاه سرهنگان كشان
    پيش خوارمشاه سرهنگان كشان



/ 1765