ماخذه ى يوسف صديق صلوات الله عليه به حبس بضع سنين به سبب يارى خواستن از غير حق و گفتن اذكرنى عند ربك مع تقريره - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

ماخذه ى يوسف صديق صلوات الله عليه به حبس بضع سنين به سبب يارى خواستن از غير حق و گفتن اذكرنى عند ربك مع تقريره





  • آنك در چه زاد و در آب سياه
    چون رها كردى هوا از بيم حق
    لا تطرق فى هواك سل سبيل
    لا تكن طوع الهوى مثل الحشيش
    گفت سلطان اسپ را وا پس بريد
    با دل خود شه نفرمود اين قدر
    پاى گاو اندر ميان آرى ز داو
    بس مناسب صنعتست اين شهره زاو
    زاو ابدان را مناسب ساخته
    در ميان قصرها تخريج ها
    وز درونشان عالمى بي منتها
    گه چو كابوسى نمايد ماه را
    قبض و بسط چشم دل از ذوالجلال
    زين سبب درخواست از حق مصطفى
    تا به آخر چون بگردانى ورق
    مكر كه كرد آن عماد الملك فرد
    مكر حق سرچشمه ى اين مكرهاست
    آنك سازد در دلت مكر و قياس
    آنك سازد در دلت مكر و قياس




  • او چه داند لطف دشت و رنج چاه
    در رسد سغراق از تسنيم حق
    من جناب الله نحو السلسبيل
    ان ظل العرش اولى من عريش
    زودتر زين مظلمه بازم خريد
    شير را مفريب زين راس البقر
    رو ندوزد حق بر اسپى شاخ گاو
    كى نهد بر جسم اسپ او عضو گاو
    قصرهاى منتقل پرداخته
    از سوى اين سوى آن صهريج ها
    در ميان خرگهى چندين فضا
    گه نمايد روضه قعر چاه را
    دم به دم چون مي كند سحر حلال
    زشت را هم زشت و حق را حق نما
    از پشيمانى نه افتم در قلق
    مالك الملكش بدان ارشاد كرد
    قلب بين اصبعين كبرياست
    آتشى داند زدن اندر پلاس
    آتشى داند زدن اندر پلاس



/ 1765