تفسير دعاى آن دو فرشته كى هر روز بر سر هر بازارى منادى مي كنند كى اللهم اعط كل منفق خلفا اللهم اعط كل ممسك تلفا و بيان كردن كى آن منفق مجاهد راه حقست نى مسرف راه هوا - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

تفسير دعاى آن دو فرشته كى هر روز بر سر هر بازارى منادى مي كنند كى اللهم اعط كل منفق خلفا اللهم اعط كل ممسك تلفا و بيان كردن كى آن منفق مجاهد راه حقست نى مسرف راه هوا





  • گفت پيغامبر كه دايم بهر پند
    كاى خدايا منفقان را سير دار
    اى خدايا ممسكان را در جهان
    اى بسا امساك كز انفاق به
    تا عوض يابى تو گنج بي كران
    كاشتران قربان همي كردند تا
    امر حق را باز جو از واصلى
    چون غلام ياغيى كو عدل كرد
    در نبى انذار اهل غفلتست
    عدل اين ياغى و داداش نزد شاه
    سروران مكه در حرب رسول
    بهر اين ممن همي گويد ز بيم
    آن درم دادن سخى را لايقست
    نان دهى از بهر حق نانت دهند
    گر بريزد برگهاى اين چنار
    گر نماند از جود در دست تو مال
    هر كه كارد گردد انبارش تهى
    وانك در انبار ماند و صرفه كرد
    اين جهان نفيست در اثبات جو
    جان شور تلخ پيش تيغ بر
    جان شور تلخ پيش تيغ بر




  • دو فرشته خوش منادى مي كنند
    هر درمشان را عوض ده صد هزار
    تو مده الا زيان اندر زيان
    مال حق را جز به امر حق مده
    تا نباشى از عداد كافران
    چيره گردد تيغشان بر مصطفى
    امر حق را در نيابد هر دلى
    مال شه بر ياغيان او بذل كرد
    كان همه انفاقهاشان حسرتست
    چه فزايد دورى و روى سياه
    بودشان قربان به اوميد قبول
    در نماز اهد الصراط المستقيم
    جان سپردن خود سخاى عاشقست
    جان دهى از بهر حق جانت دهند
    برگ بي برگيش بخشد كردگار
    كى كند فضل الهت پاي مال
    ليكش اندر مزرعه باشد بهى
    اشپش و موش حوادث پاك خورد
    صورتت صفرست در معنيت جو
    جان چون درياى شيرين را بخر
    جان چون درياى شيرين را بخر



/ 1765