رفتن پسران سلطان به حكم آنك الانسان حريص على ما منع ما بندگى خويش نموديم وليكن خوى بد تو بنده ندانست خريدن به سوى آن قلعه ى ممنوع عنه آن همه وصيت ها و اندرزهاى پدر را زير پا نهادند تا در چاه بلا افتادند و مي گفتند ايشان را نفوس لوامه الم ياتكم نذير ايشان مي گفتند گريان و پشيمان لوكنا نسمع او نعقل ماكنا فى اصحاب السعير - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

رفتن پسران سلطان به حكم آنك الانسان حريص على ما منع ما بندگى خويش نموديم وليكن خوى بد تو بنده ندانست خريدن به سوى آن قلعه ى ممنوع عنه آن همه وصيت ها و اندرزهاى پدر را زير پا نهادند تا در چاه بلا افتادند و مي گفتند ايشان را نفوس لوامه الم ياتكم نذير ايشان مي گفتند گريان و پشيمان لوكنا نسمع او نعقل ماكنا فى اصحاب السعير





  • چونك گم شد جمله جمله يافتند
    چونك گم شد جمله جمله يافتند




  • از كم آمد سوى كل بشتافتند
    از كم آمد سوى كل بشتافتند



/ 1765