دفتر ششم از كتاب مثنوى
بحث كردن آن سه شه زاده در تدبير آن واقعه
رو به هم كردند هر سه مفتتن هر سه در يك فكر و يك سودا نديم در خموشى هر سه را خطرت يكى يك زمانى اشك ريزان جمله شان يك زمان از آتش دل هر سه كس يك زمان از آتش دل هر سه كس هر سه را يك رنج و يك درد و حزن هر سه از يك رنج و يك علت سقيم در سخن هم هر سه را حجت يكى بر سر خوان مصيبت خون فشان بر زده با سوز چون مجمر نفس بر زده با سوز چون مجمر نفس