دفتر ششم از كتاب مثنوى
بازگشتن آن شخص شادمان و مراد يافته و خداى را شكر گويان و سجده كنان و حيران در غرايب اشارات حق و ظهور تاويلات آن در وجهى كى هيچ عقلى و فهمى بدانجا نرسد
تا همه زوار گرد او تنند وز عرب كينه كشد اندر گزند عين سعيش عزت كعبه شده مكيان را عز يكى بد صد شده او و كعبه ى او شده مخسوف تر از جهاز ابرهه هم چون دده او گمان برده كه لشكر مي كشيد اندرين فسخ عزايم وين همم خانه آمد گنج را او باز يافت خانه آمد گنج را او باز يافت كعبه ى او را همه قبله كنند كه چرا در كعبه ام آتش زنند موجب اعزاز آن بيت آمده تا قيامت عزشان ممتد شده از چيست اين از عنايات قدر آن فقيران عرب توانگر شده بهر اهل بيت او زر مي كشيد در تماشا بود در ره هر قدم كارش از لطف خدايى ساز يافت كارش از لطف خدايى ساز يافت