دفتر اول از كتاب مثنوى
صبر فرمودن اعرابى زن خود را و فضيلت صبر و فقر بيان كردن با زن
جفت مايى جفت بايد هم صفت جفت بايد بر مثال همدگر گر يكى كفش از دو تنگ آيد به پا جفت در يك خرد وان ديگر بزرگ راست نايد بر شتر جفت جوال من روم سوى قناعت دل قوى مرد قانع از سر اخلاص و سوز مرد قانع از سر اخلاص و سوز تا برآيد كارها با مصلحت در دو جفت كفش و موزه در نگر هر دو جفتش كار نايد مر ترا جفت شير بيشه ديدى هيچ گرگ آن يكى خالى و اين پر مال مال تو چرا سوى شناعت مي روى زين نسق مي گفت با زن تا بروز زين نسق مي گفت با زن تا بروز