دفتر ششم از كتاب مثنوى
كرامات شيخ شيبان راعى قدس الله روحه العزيز
هم چو آن شيبان كه از گرگ عنيد تا برون نايد از آن خط گوسفند بر مثال دايره ى تعويذ هود هشت روزى اندرين خط تن زنيد بر هوا بردى فكندى بر حجر يك گره را بر هوا درهم زدى آن سياست را كه لرزيد آسمان گر به طبع اين مي كنى اى باد سرد اى طبيعى فوق طبع اين ملك بين مقريان را منع كن بندى بنه عاجزى و خيره كن عجز از كجاست عجزها دارى تو در پيش اى لجوج خرم آن كين عجز و حيرت قوت اوست هم در آخر عجز خود را او بديد چون زليخا يوسفش بر وى بتافت زندگى در مردن و در محنتست زندگى در مردن و در محنتست وقت جمعه بر رعا خط مي كشيد نه در آيد گرگ و دزد با گزند كه اندر آن صرصر امان آل بود وز برون مثله تماشا مي كنيد تا دريدى لحم و عظم از هم دگر تا چو خشخاش استخوان ريزان شدى مثنوى اندر نگنجد شرح آن گرد خط و دايره ى آن هود گرد يا بيا و محو كن از مصحف اين يا معلم را به مال و سهم ده عجز تو تابى از آن روز جزاست وقت شد پنهانيان را نك خروج در دو عالم خفته اندر ظل دوست مرده شد دين عجايز را گزيد از عجوزى در جوانى راه يافت آب حيوان در درون ظلمتست آب حيوان در درون ظلمتست