دفتر اول از كتاب مثنوى
نصيحت كردن مرد مر زن را كى در فقيران به خوارى منگر و در كار حق به گمان كمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقيران به خيال و گمان بي نوايى خويشتن
حاش لله طمع من از خلق نيست بر سر امرودبن بينى چنان چون كه بر گردى تو سرگشته شوى چون كه بر گردى تو سرگشته شوى از قناعت در دل من عالميست زان فرود آ تا نماند آن گمان خانه را گردنده بينى و آن توى خانه را گردنده بينى و آن توى