تعيين كردن زن طريق طلب روزى كدخداى خود را و قبول كردن او - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

تعيين كردن زن طريق طلب روزى كدخداى خود را و قبول كردن او





  • گفت زن يك آفتابى تافتست
    نايب رحمان خليفه ى كردگار
    گر بپيوندى بدان شه شه شوى
    همنشينى با شهان چون كيمياست
    چشم احمد بر ابوبكرى زده
    گفت من شه را پذيرا چون شوم
    نسبتى بايد مرا يا حيلتى
    همچو مجنونى كه بشنيد از يكى
    گفت آوه بى بهانه چون روم
    ليتنى كنت طبيبا حاذقا
    قل تعالوا گفت حق ما را بدان
    شب پران را گر نظر و آلت بدى
    گفت چون شاه كرم ميدان رود
    زانك آلت دعوى است و هستى است
    گفت كى بي آلتى سودا كنم
    پس گواهى بايدم بر مفلسى
    تو گواهى غير گفت و گو و رنگ
    كين گواهى كه ز گفت و رنگ بد
    صدق مي خواهد گواه حال او
    صدق مي خواهد گواه حال او




  • عالمى زو روشنايى يافتست
    شهر بغدادست از وى چون بهار
    سوى هر ادبير تا كى مي روى
    چون نظرشان كيميايى خود كجاست
    او ز يك تصديق صديق آمده
    بى بهانه سوى او من چون روم
    هيچ پيشه راست شد بي آلتى
    كه مرض آمد به ليلى اندكى
    ور بمانم از عيادت چون شوم
    كنت امشى نحو ليلى سابقا
    تا بود شرم اشكنى ما را نشان
    روزشان جولان و خوش حالت بدى
    عين هر بي آلتى آلت شود
    كار در بي آلتى و پستى است
    تا نه من بي آلتى پيدا كنم
    تا مرا رحمى كند شاه غنى
    وا نما تا رحم آرد شاه شنگ
    نزد آن قاضى القضاة آن جرح شد
    تا بتابد نور او بى قال او
    تا بتابد نور او بى قال او



/ 1765