دفتر اول از كتاب مثنوى
در بيان آنك چنانك گدا عاشق كرمست و عاشق كريم كرم كريم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بيش بود كريم بر در او آيد و اگر كريم را صبر بيش بود گدا بر در او آيد اما صبر گدا كمال گداست و صبر كريم نقصان اوست
بانگ مي آمد كه اى طالب بيا جود مي جويد گدايان و ضعاف روى خوبان ز آينه زيبا شود پس ازين فرمود حق در والضحى چون گدا آيينه ى جودست هان آن يكى جودش گدا آرد پديد پس گدايان آيت جود حقند وانك جز اين دوست او خود مرده ايست وانك جز اين دوست او خود مرده ايست جود محتاج گدايان چون گدا همچو خوبان كينه جويند صاف روى احسان از گدا پيدا شود بانگ كم زن اى محمد بر گدا دم بود بر روى آيينه زيان و آن دگر بخشد گدايان را مزيد وانك با حقند جود مطلقند او برين در نيست نقش پرده ايست او برين در نيست نقش پرده ايست