دفتر اول از كتاب مثنوى
در صفت پير و مطاوعت وي
دشمن راهست خر مست علف گر ندانى ره هر آنچ خر بخواست شاوروهن و آنگه خالفوا با هوا و آرزو كم باش دوست اين هوا را نشكند اندر جهان اين هوا را نشكند اندر جهان اى كه بس خر بنده را كرد او تلف ژس آن كن خود بود آن راه راست ان من لم يعصهن تالف چون يضلك عن سبيل الله اوست هيچ چيزى همچو سايه ى همرهان هيچ چيزى همچو سايه ى همرهان