دفتر اول از كتاب مثنوى
امتحان كردن شير گرگ را و گفتن كى پيش آى اى گرگ بخش كن صيدها را ميان ما
گفت شير اى گرگ اين را بخش كن نايب من باش در قسمت گرى گفت اى شه گاو وحشى بخش تست بز مرا كه بز ميانه ست و وسط شير گفت اى گرگ چون گفتى بگو گرگ خود چه سگ بود كو خويش ديد گفت پيش آ اى خرى كو خود خريد چون نديدش مغز و تدبير رشيد گفت چون ديد منت ز خود نبرد چون نبودى فانى اندر پيش من كل شيء هالك جز وجه او هر كه اندر وجه ما باشد فنا زانك در الاست او از لا گذشت هر كه بر در او من و ما مي زند هر كه بر در او من و ما مي زند معدلت را نو كن اى گرگ كهن تا پديد آيد كه تو چه گوهرى آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست روبها خرگوش بستان بى غلط چونك من باشم تو گويى ما و تو پيش چون من شير بى مثل و نديد پيشش آمد پنجه زد او را دريد در سياست پوستش از سر كشيد اين چنين جان را ببايد زار مرد فضل آمد مر ترا گردن زدن چون نه اى در وجه او هستى مجو كل شيء هالك نبود جزا هر كه در الاست او فانى نگشت رد بابست او و بر لا مي تند رد بابست او و بر لا مي تند