دفتر اول از كتاب مثنوى
مرتد شدن كاتب وحى به سبب آنك پرتو وحى برو زد آن آيت را پيش از پيغامبر صلى الله عليه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحيم
جمله هفتاد و دو ملت در توست هر كه او را برگ آن ايمان بود بر بليس و ديو زان خنديده اى چون كند جان بازگونه پوستين بر دكان هر زرنما خندان شدست پرده اى ستار از ما بر مگير قلب پهلو مي زند با زر به شب با زبان حال زر گويد كه باش صد هزاران سال ابليس لعين پنجه زد با آدم از نازى كه داشت پنجه زد با آدم از نازى كه داشت