دفتر اول از كتاب مثنوى
دعا كردن بلعم با عور كى موسى و قومش را از اين شهر كى حصار داده اند بى مراد باز گردان و مستجاب شدن دعاى او
بلعم با عور را خلق جهان سجده ى ناوردند كس را دون او پنجه زد با موسى از كبر و كمال صد هزار ابليس و بلعم در جهان اين دو را مشهور گردانيد اله اين دو دزد آويخت از دار بلند اين دو را پرچم به سوى شهر برد نازنينى تو ولى در حد خويش گر زنى بر نازنين تر از خودت قصه ى عاد و ثمود از بهر چيست اين نشان خسف و قذف و صاعقه جمله حيوان را پى انسان بكش هش چه باشد عقل كل هوشمند جمله حيوانات وحشى ز آدمى خون آنها خلق را باشد سبيل عزت وحشى بدين افتاد پست پس چه عزت باشدت اى نادره خر نشايد كشت از بهر صلاح گرچه خر را دانش زاجر نبود پس چو وحشى شد از آن دم آدمى پس چو وحشى شد از آن دم آدمى