باقى قصه ى هاروت و ماروت و نكال و عقوبت ايشان هم در دنيا بچاه بابل - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

باقى قصه ى هاروت و ماروت و نكال و عقوبت ايشان هم در دنيا بچاه بابل





  • چون گناه و فسق خلقان جهان
    دست خاييدن گرفتندى ز خشم
    خويش در آيينه ديد آن زشت مرد
    خويش بين چون از كسى جرمى بديد
    حميت دين خواند او آن كبر را
    حميت دين را نشانى ديگرست
    گفت حقشان گر شما روشن گريد
    شكر گوييد اى سپاه و چاكران
    گر از آن معنى نهم من بر شما
    عصمتى كه مر شما را در تنست
    آن ز من بينيد نه از خود هين و هين
    آنچنان كه كاتب وحى رسول
    خويش را هم صوت مرغان خدا
    لحن مرغان را اگر واصف شوى
    گر بياموزى صفير بلبلى
    ور بدانى باشد آن هم از گمان
    ور بدانى باشد آن هم از گمان




  • مي شدى بر هر دو روشن آن زمان
    ليك عيب خود نديدندى به چشم
    رو بگردانيد از آن و خشم كرد
    آتشى در وى ز دوزخ شد پديد
    ننگرد در خويش نفس گبر را
    كه از آن آتش جهانى اخضرست
    در سيه كاران مغفل منگريد
    رسته ايد از شهوت و از چاك ران
    مر شما را بيش نپذيرد سما
    آن ز ژس عصمت و حفظ منست
    تا نچربد بر شما ديو لعين
    ديد حكمت در خود و نور اصول
    مي شمرد آن بد صفيرى چون صدا
    بر مراد مرغ كى واقف شوى
    تو چه دانى كو چه دارد با گلى
    چون ز لب جنبان گمانهاى كران
    چون ز لب جنبان گمانهاى كران



  • / 1765