گفتن پيغامبر صلى الله عليه و سلم مر زيد را كى اين سر را فاش تر ازين مگو و متابعت نگهدار - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

گفتن پيغامبر صلى الله عليه و سلم مر زيد را كى اين سر را فاش تر ازين مگو و متابعت نگهدار





  • گفت پيغامبر كه اصحابى نجوم
    هر كسى را گر بدى آن چشم و زور
    كى ستاره حاجتستى اى ذليل
    ماه مي گويد به خاك و ابر و فى
    چون شما تاريك بودم در نهاد
    ظلمتى دارم به نسبت با شموس
    زان ضعيفم تا تو تابى آورى
    همچو شهد و سركه در هم بافتم
    چون ز علت وا رهيدى اى رهين
    تخت دل معمور شد پاك از هوا
    حكم بر دل بعد ازين بى واسطه
    اين سخن پايان ندارد زيد كو
    اين سخن پايان ندارد زيد كو




  • ره روان را شمع و شيطان را رجوم
    كو گرفتى ز آفتاب چرخ نور
    كه بدى بر نور خورشيد او دليل
    من بشر بودم ولى يوحى الى
    وحى خورشيدم چنين نورى بداد
    نور دارم بهر ظلمات نفوس
    كه نه مرد آفتاب انورى
    تا سوى رنج جگر ره يافتم
    سركه را بگذار و مي خور انگبين
    بين كه الرحمن على العرش استوى
    حق كند چون يافت دل اين رابطه
    تا دهم پندش كه رسوايى مجو
    تا دهم پندش كه رسوايى مجو



/ 1765