دفتر دوم از كتاب مثنوى
بسته شدن تقرير معنى حكايت به سبب ميل مستمع به استماع ظاهر صورت حكايت
كى گذارد آنك رشك روشنيست بحر كف پيش آرد و سدى كند اين زمان بشنو چه مانع شد مگر خاطرش شد سوى صوفى قنق لازم آمد باز رفتن زين مقال صوفى آن صورت مپندار اى عزيز جسم ما جوز و مويزست اى پسر ور تو اندر نگذرى اكرام حق بشنو اكنون صورت افسانه را بشنو اكنون صورت افسانه را تا بگويم آنچ فرض و گفتنيست جر كند وز بعد جر مدى كند مستمع را رفت دل جاى دگر اندر آن سودا فرو شد تا عنق سوى آن افسانه بهر وصف حال همچو طفلان تا كى از جوز و مويز گر تو مردى زين دو چيز اندر گذر بگذراند مر ترا از نه طبق ليك هين از كه جداكن دانه را ليك هين از كه جداكن دانه را