خاريدن روستايى در تاريكى شير را بظن آنك گاو اوست - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

خاريدن روستايى در تاريكى شير را بظن آنك گاو اوست





  • روستايى گاو در آخر ببست
    روستايى شد در آخر سوى گاو
    دست مي ماليد بر اعضاى شير
    گفت شير از روشنى افزون شدى
    اين چنين گستاخ زان مي خاردم
    حق همي گويد كه اى مغرور كور
    كه لو انزلنا كتابا للجبل
    از من ار كوه احد واقف بدى
    از پدر وز مادر اين بشنيده اى
    گر تو بي تقليد ازين واقف شوى
    بشنو اين قصه پى تهديد را
    بشنو اين قصه پى تهديد را




  • شير گاوش خورد و بر جايش نشست
    گاو را مي جست شب آن كنج كاو
    پشت و پهلو گاه بالا گاه زير
    زهره اش بدريدى و دل خون شدى
    كو درين شب گاو مي پنداردم
    نه ز نامم پاره پاره گشت طور
    لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل
    پاره گشتى و دلش پر خون شدى
    لاجرم غافل درين پيچيده اى
    بى نشان از لطف چون هاتف شوى
    تا بدانى آفت تقليد را
    تا بدانى آفت تقليد را



/ 1765