مثل - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

مثل





  • آن غريبى خانه مي جست از شتاب
    گفت او اين را اگر سقفى بدى
    هم عيال تو بياسودى اگر
    گفت آرى پهلوى ياران بهست
    اين همه عالم طلب كار خوشند
    طالب زر گشته جمله پير و خام
    پرتوى بر قلب زد خالص ببين
    گر محك دارى گزين كن ور نه رو
    يا محك بايد ميان جان خويش
    بانگ غولان هست بانگ آشنا
    بانگ مي دارد كه هان اى كاروان
    نام هر يك مي برد غول اى فلان
    چون رسد آنجا ببيند گرگ و شير
    چون بود آن بانگ غول آخر بگو
    از درون خويش اين آوازها
    ذكر حق كن بانگ غولان را بسوز
    صبح كاذب را ز صادق وا شناس
    تا بود كز ديدگان هفت رنگ
    رنگها بينى بجز اين رنگها
    گوهر چه بلك دريايى شوى
    گوهر چه بلك دريايى شوى




  • دوستى بردش سوى خانه ى خراب
    پهلوى من مر ترا مسكن شدى
    در ميانه داشتى حجره ى دگر
    ليك اى جان در اگر نتوان نشست
    وز خوش تزوير اندر آتشند
    ليك قلب از زر نداند چشم عام
    بى محك زر را مكن از ظن گزين
    نزد دانا خويشتن را كن گرو
    ور ندانى ره مرو تنها تو پيش
    آشنايى كه كشد سوى فنا
    سوى من آييد نك راه و نشان
    تا كند آن خواجه را از آفلان
    عمر ضايع راه دور و روز دير
    مال خواهم جاه خواهم و آب رو
    منع كن تا كشف گردد رازها
    چشم نرگس را ازين كركس بدوز
    رنگ مى را باز دان از رنگ كاس
    ديده اى پيدا كند صبر و درنگ
    گوهران بينى به جاى سنگها
    آفتاب چرخ پيمايى شوى
    آفتاب چرخ پيمايى شوى



/ 1765