دفتر دوم از كتاب مثنوى
مثل
كاركن در كارگه باشد نهان كار چون بر كاركن پرده تنيد كارگه چون جاى باش عاملست پس در آ در كارگه يعنى عدم كارگه چون جاى روشن ديدگيست رو بهستى داشت فرعون عنود لاجرم مي خواست تبديل قدر خود قضا بر سبلت آن حيله مند صد هزاران طفل كشت او بي گناه تا كه موسى نبى نايد برون آن همه خون كرد و موسى زاده شد گر بديدى كارگاه لايزال اندرون خانه اش موسى معاف همچو صاحب نفس كو تن پرورد كين عدو و آن حسود و دشمنست او چو فرعون و تنش موسى او نفسش اندر خانه ى تن نازنين نفسش اندر خانه ى تن نازنين تو برو در كارگه بينش عيان خارج آن كار نتوانيش ديد آنك بيرونست از وى غافلست تا ببينى صنع و صانع را بهم پس برون كارگه پوشيدگيست لاجرم از كارگاهش كور بود تا قضا را باز گرداند ز در زير لب مي كرد هر دم ريش خند تا بگردد حكم و تقدير اله كرد در گردن هزاران ظلم و خون وز براى قهر او آماده شد دست و پايش خشك گشتى ز احتيال وز برون مي كشت طفلان را گزاف بر دگر كس ظن حقدى مي برد خود حسود و دشمن او آن تنست او به بيرون مي دود كه كو عدو بر دگر كس دست مي خايد به كين بر دگر كس دست مي خايد به كين