دفتر دوم از كتاب مثنوى
ملامت كردن مردم شخصى را كى مادرش را كشت به تهمت
پس دل عالم ويست ايرا كه تن دل نباشد تن چه داند گفت و گو پس نظرگاه شعاع آن آهنست بس مثال و شرح خواهد اين كلام تا نگردد نيكوى ما بدى پاى كژ را كفش كژ بهتر بود پاى كژ را كفش كژ بهتر بود مي رسد از واسطه ى اين دل بفن دل نجويد تن چه داند جست و جو پس نظرگاه خدا دل نه تنست ليك ترسم تا نلغزد وهم عام اينك گفتم هم نبد جز بي خودى مر گدا را دستگه بر در بود مر گدا را دستگه بر در بود