قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود





  • جوهرى دارى ز انسان يا خرى
    اين عرضهاى نماز و روزه را
    نقل نتوان كرد مر اعراض را
    تا مبدل گشت جوهر زين عرض
    گشت پرهيز عرض جوهر بجهد
    از زراعت خاكها شد سنبله
    آن نكاح زن عرض بد شد فنا
    جفت كردن اسپ و اشتر را عرض
    هست آن بستان نشاندن هم عرض
    هم عرض دان كيميا بردن به كار
    صيقلى كردن عرض باشد شها
    پس مگو كه من عملها كرده ام
    اين صفت كردن عرض باشد خمش
    گفت شاها بى قنوط عقل نيست
    پادشاها جز كه ياس بنده نيست
    گر نبودى مر عرض را نقل و حشر
    اين عرضها نقل شد لونى دگر
    نقل هر چيزى بود هم لايقش
    وقت محشر هر عرض را صورتيست
    بنگر اندر خود نه تو بودى عرض
    بنگر اندر خود نه تو بودى عرض




  • اين عرضها كه فنا شد چون برى
    چونك لايبقى زمانين انتفى
    ليك از جوهر برند امراض را
    چون ز پرهيزى كه زايل شد مرض
    شد دهان تلخ از پرهيز شهد
    داروى مو كرد مو را سلسله
    جوهر فرزند حاصل شد ز ما
    جوهر كره بزاييدن غرض
    كشت جوهر گشت بستان نك غرض
    جوهرى زان كيميا گر شد بيار
    زين عرض جوهر همي زايد صفا
    دخل آن اعراض را بنما مرم
    سايه ى بز را پى قربان مكش
    گر تو فرمايى عرض را نقل نيست
    گر عرض كان رفت باز آينده نيست
    فعل بودى باطل و اقوال فشر
    حشر هر فانى بود كونى دگر
    لايق گله بود هم سايقش
    صورت هر يك عرض را نوبتيست
    جنبش جفتى و جفتى با غرض
    جنبش جفتى و جفتى با غرض



/ 1765