قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود





  • زانك گر پيدا شدى اشكال فكر
    پس عيان بودى نه غيب اى شاه اين
    كى درين عالم بت و بتگر بدى
    پس قيامت بودى اين دنياى ما
    گفت شه پوشيد حق پاداش بد
    گر به دامى افكنم من يك امير
    حق به من بنمود پس پاداش كار
    تو نشانى ده كه من دانم تمام
    گفت پس از گفت من مقصود چيست
    گفت شه حكمت در اظهار جهان
    آنچ مي دانست تا پيدا نكرد
    يك زمان بى كار نتوانى نشست
    اين تقاضاهاى كار از بهر آن
    پس كلابه ى تن كجا ساكن شود
    تاسه ى تو شد نشان آن كشش
    اين جهان و آن جهان زايد ابد
    چون اثر زاييد آن هم شد سبب
    اين سببها نسل بر نسلست ليك
    شاه با او در سخن اينجا رسيد
    گر بديد آن شاه جويا دور نيست
    گر بديد آن شاه جويا دور نيست




  • كافر و ممن نگفتى جز كه ذكر
    نقش دين و كفر بودى بر جبين
    چون كسى را زهره تسخر بدى
    در قيامت كى كند جرم و خطا
    ليك از عامه نه از خاصان خود
    از اميران خفيه دارم نه از وزير
    وز صورهاى عملها صد هزار
    ماه را بر من نمي پوشد غمام
    چون تو مي دانى كه آنچ بود چيست
    آنك دانسته برون آيد عيان
    بر جهان ننهاد رنج طلق و درد
    تا بدى يا نيكيى از تو نجست
    شد موكل تا شود سرت عيان
    چون سر رشته ى ضميرش مي كشد
    بر تو بى كارى بود چون جان كنش
    هر سبب مادر اثر از وى ولد
    تا بزايد او اثرهاى عجب
    ديده اى بايد منور نيك نيك
    يا بديد از وى نشانى يا نديد
    ليك ما را ذكر آن دستور نيست
    ليك ما را ذكر آن دستور نيست



/ 1765