دفتر اول از كتاب مثنوى
در بيان آنك اين اختلافات در صورت روش است نى در حقيقت راه
او ز يك رنگى عيسى بو نداشت جامه ى صد رنگ از آن خم صفا نيست يك رنگى كزو خيزد ملال گرچه در خشكى هزاران رنگهاست كيست ماهى چيست دريا در مثل صد هزاران بحر و ماهى در وجود چند باران عطا باران شده چند خورشيد كرم افروخته پرتو دانش زده بر خاك و طين خاك امين و هر چه در وى كاشتى اين امانت زان امانت يافتست تا نشان حق نيارد نوبهار آن جوادى كه جمادى را بداد مر جمادى را كند فضلش خبير جان و دل را طاقت آن جوش نيست هر كجا گوشى بد از وى چشم گشت كيمياسازست چه بود كيميا اين ثنا گفتن ز من ترك ثناست پيش هست او ببايد نيست بود گر نبودى كور زو بگداختى گر نبودى كور زو بگداختى وز مزاج خم عيسى خو نداشت ساده و يك رنگ گشتى چون صبا بل مثال ماهى و آب زلال ماهيان را با يبوست جنگهاست تا بدان ماند ملك عز و جل سجده آرد پيش آن اكرام و جود تا بدان آن بحر در افشان شده تا كه ابر و بحر جود آموخته تا كه شد دانه پذيرنده زمين بي خيانت جنس آن برداشتى كفتاب عدل بر وى تافتست خاك سرها را نكرده آشكار اين خبرها وين امانت وين سداد عاقلان را كرده قهر او ضرير با كه گويم در جهان يك گوش نيست هر كجا سنگى بد از وى يشم گشت معجزه بخش است چه بود سيميا كين دليل هستى و هستى خطاست چيست هستى پيش او كور و كبود گرمى خورشيد را بشناختى گرمى خورشيد را بشناختى