عاشق شدن پادشاه بر كنيزك رنجور و تدبير كردن در صحت او - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



 دفتر اول از كتاب مثنوى

عاشق شدن پادشاه بر كنيزك رنجور و تدبير كردن در صحت او





  • بشنويد اى دوستان اين داستان
    بود شاهى در زمانى پيش ازين
    اتفاقا شاه روزى شد سوار
    يك كنيزك ديد شه بر شاه راه
    مرغ جانش در قفص چون مي طپيد
    چون خريد او را و برخوردار شد
    آن يكى خر داشت و پالانش نبود
    كوزه بودش آب مي نامد بدست
    شه طبيبان جمع كرد از چپ و راست
    جان من سهلست جان جانم اوست
    هر كه درمان كرد مر جان مرا
    جمله گفتندش كه جانبازى كنيم
    هر يكى از ما مسيح عالميست
    گر خدا خواهد نگفتند از بطر
    ترك استثنا مرادم قسوتيست
    اى بسا ناورده استثنا بگفت
    هرچه كردند از علاج و از دوا
    آن كنيزك از مرض چون موى شد
    از قضا سركنگبين صفرا فزود
    از هليله قبض شد اطلاق رفت
    از هليله قبض شد اطلاق رفت




  • خود حقيقت نقد حال ماست آن
    ملك دنيا بودش و هم ملك دين
    با خواص خويش از بهر شكار
    شد غلام آن كنيزك پادشاه
    داد مال و آن كنيزك را خريد
    آن كنيزك از قضا بيمار شد
    يافت پالان گرگ خر را در ربود
    آب را چون يافت خود كوزه شكست
    گفت جان هر دو در دست شماست
    دردمند و خسته ام درمانم اوست
    برد گنج و در و مرجان مرا
    فهم گرد آريم و انبازى كنيم
    هر الم را در كف ما مرهميست
    پس خدا بنمودشان عجز بشر
    نه همين گفتن كه عارض حالتيست
    جان او با جان استثناست جفت
    گشت رنج افزون و حاجت ناروا
    چشم شه از اشك خون چون جوى شد
    روغن بادام خشكى مي نمود
    آب آتش را مدد شد همچو نفت
    آب آتش را مدد شد همچو نفت


/ 1765