دوم بار در سخن كشيدن سايل آن بزرگ را تا حال او معلوم تر گردد - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

دوم بار در سخن كشيدن سايل آن بزرگ را تا حال او معلوم تر گردد





  • گفت اين اوباش رايى مي زنند
    دفع مي گفتم مرا گفتند نى
    با وجود تو حرامست و خبيث
    در شريعت نيست دستورى كه ما
    زين ضرورت گيج و ديوانه شدم
    عقل من گنجست و من ويرانه ام
    اوست ديوانه كه ديوانه نشد
    دانش من جوهر آمد نه عرض
    كان قندم نيستان شكرم
    علم تقليدى و تعليميست آن
    چون پى دانه نه بهر روشنيست
    طالب علمست بهر عام و خاص
    همچو موشى هر طرف سوراخ كرد
    چونك سوى دشت و نورش ره نبود
    گر خدايش پر دهد پر خرد
    ور نجويد پر بماند زير خاك
    علم گفتارى كه آن بى جان بود
    گرچه باشد وقت بحث علم زفت
    مشترى من خدايست او مرا
    خونبهاى من جمال ذوالجلال
    خونبهاى من جمال ذوالجلال




  • تا درين شهر خودم قاضى كنند
    نيست چون تو عالمى صاحب فنى
    كه كم از تو در قضا گويد حديث
    كمتر از تو شه كنيم و پيشوا
    ليك در باطن همانم كه بدم
    گنج اگر پيدا كنم ديوانه ام
    اين عسس را ديد و در خانه نشد
    اين بهايى نيست بهر هر غرض
    هم زمن مي رويد و من مي خورم
    كز نفور مستمع دارد فغان
    همچو طالب علم دنياى دنيست
    نه كه تا يابد ازين عالم خلاص
    چونك نورش راند از در گفت برد
    هم در آن ظلمات جهدى مي نمود
    برهد از موشى و چون مرغان پرد
    نااميد از رفتن راه سماك
    عاشق روى خريداران بود
    چون خريدارش نباشد مرد و رفت
    مي كشد بالا كه الله اشترى
    خونبهاى خود خورم كسب حلال
    خونبهاى خود خورم كسب حلال



/ 1765