تتمه ى نصيحت رسول عليه السلام بيمار را - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

تتمه ى نصيحت رسول عليه السلام بيمار را





  • گفت پيغامبر مر آن بيمار را
    كه مگر نوعى دعايى كرده اى
    ياد آور چه دعا مي گفته اى
    گفت يادم نيست الا همتى
    از حضور نوربخش مصطفى
    تافت زان روزن كه از دل تا دلست
    گفت اينك يادم آمد اى رسول
    چون گرفتار گنه مي آمدم
    از تو تهديد و وعيدى مي رسيد
    مضطرب مي گشتم و چاره نبود
    نى مقام صبر و نى راه گريز
    من چو هاروت و چو ماروت از حزن
    از خطر هاروت و ماروت آشكار
    تا عذاب آخرت اينجا كشند
    نيك كردند و بجاى خويش بود
    حد ندارد وصف رنج آن جهان
    اى خنك آن كو جهادى مي كند
    تا ز رنج آن جهانى وا رهد
    من همي گفتم كه يا رب آن عذاب
    تا در آن عالم فراغت باشدم
    تا در آن عالم فراغت باشدم




  • چون عيادت كرد يار زار را
    از جهالت زهربايى خورده اى
    چون ز مكر نفس مي آشفته اى
    دار با من يادم آيد ساعتى
    پيش خاطر آمد او را آن دعا
    روشنى كه فرق حق و باطلست
    آن دعا كه گفته ام من بوالفضول
    غرقه دست اندر حشايش مي زدم
    مجرمان را از عذاب بس شديد
    بند محكم بود و قفل ناگشود
    نى اميد توبه نى جاى ستيز
    آه مي كردم كه اى خلاق من
    چاه بابل را بكردند اختيار
    گربزند و عاقل و ساحروشند
    سهل تر باشد ز آتش رنج دود
    سهل باشد رنج دنيا پيش آن
    بر بدن زجرى و دادى مي كند
    بر خود اين رنج عبادت مي نهد
    هم درين عالم بران بر من شتاب
    در چنين درخواست حلقه مي زدم
    در چنين درخواست حلقه مي زدم



/ 1765