متردد شدن در ميان مذهبهاى مخالف و بيرون شو و مخلص يافتن - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

متردد شدن در ميان مذهبهاى مخالف و بيرون شو و مخلص يافتن





  • همچنانك هر كسى در معرفت
    فلسفى از نوع ديگر كرده شرح
    وآن دگر در هر دو طعنه مي زند
    هر يك از ره اين نشانها زان دهند
    اين حقيقت دان نه حق اند اين همه
    زانك بى حق باطلى نايد پديد
    گر نبودى در جهان نقدى روان
    تا نباشد راست كى باشد دروغ
    بر اميد راست كژ را مي خرند
    گر نباشد گندم محبوب نوش
    پس مگو كين جمله دمها باطل اند
    پس مگو جمله خيالست و ضلال
    حق شب قدرست در شبها نهان
    نه همه شبها بود قدر اى جوان
    در ميان دلق پوشان يك فقير
    ممن كيس مميز كو كه تا
    گرنه معيوبات باشد در جهان
    پس بود كالاشناسى سخت سهل
    ور همه عيبست دانش سود نيست
    آنك گويد جمله حق اند احمقيست
    آنك گويد جمله حق اند احمقيست




  • مي كند موصوف غيبى را صفت
    باحثى مر گفت او را كرده جرح
    وآن دگر از زرق جانى مي كند
    تا گمان آيد كه ايشان زان ده اند
    نه به كلى گمرهانند اين رمه
    قلب را ابله به بوى زر خريد
    قلبها را خرج كردن كى توان
    آن دروغ از راست مي گيرد فروغ
    زهر در قندى رود آنگه خورند
    چه برد گندم نماى جو فروش
    باطلان بر بوى حق دام دل اند
    بي حقيقت نيست در عالم خيال
    تا كند جان هر شبى را امتحان
    نه همه شبها بود خالى از آن
    امتحان كن وانك حقست آن بگير
    باز داند حيزكان را از فتى
    تاجران باشند جمله ابلهان
    چونك عيبى نيست چه نااهل و اهل
    چون همه چوبست اينجا عود نيست
    وانك گويد جمله باطل او شقيست
    وانك گويد جمله باطل او شقيست



/ 1765