كرامات ابراهيم ادهم قدس الله سره بر لب دريا - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









 
دفتر دوم از كتاب مثنوى

كرامات ابراهيم ادهم قدس الله سره بر لب دريا





  • سوى شهر از باغ شاخى آورند
    خاصه باغى كين فلك يك برگ اوست
    بر نمي دارى سوى آن باغ گام
    تا كه آن بو جاذب جانت شود
    گفت يوسف ابن يعقوب نبى
    بهر اين بو گفت احمد در عظات
    پنج حس با همدگر پيوسته اند
    قوت يك قوت باقى شود
    ديدن ديده فزايد عشق را
    صدق بيدارى هر حس مي شود
    صدق بيدارى هر حس مي شود




  • باغ و بستان را كجا آنجا برند
    بلك آن مغزست و اين عالم چو پوست
    بوى افزون جوى و كن دفع زكام
    تا كه آن بو نور چشمانت شود
    بهر بو القوا على وجه ابى
    دائما قرة عينى فى الصلوة
    رسته اين هر پنج از اصلى بلند
    ما بقى را هر يكى ساقى شود
    عشق در ديده فزايد صدق را
    حسها را ذوق مونس مي شود
    حسها را ذوق مونس مي شود


/ 1765