آغاز منور شدن عارف بنور غيب بين - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









 
دفتر دوم از كتاب مثنوى

آغاز منور شدن عارف بنور غيب بين





  • روح وحيى را مناسبهاست نيز
    گه جنون بيند گهى حيران شود
    چون مناسبهاى افعال خضر
    نامناسب مي نمود افعال او
    عقل موسى چون شود در غيب بند
    علم تقليدى بود بهر فروخت
    مشترى علم تحقيقى حقست
    لب ببسته مست در بيع و شرى
    درس آدم را فرشته مشترى
    آدم انبهم باسما درس گو
    آنچنان كس را كه كوته بين بود
    موش گفتم زانك در خاكست جاش
    راهها داند ولى در زير خاك
    نفس موشى نيست الا لقمه رند
    زانك بى حاجت خداوند عزيز
    گر نبودى حاجت عالم زمين
    وين زمين مضطرب محتاج كوه
    ور نبودى حاجت افلاك هم
    آفتاب و ماه و اين استارگان
    پس كمند هستها حاجت بود
    پس كمند هستها حاجت بود




  • در نيابد عقل كان آمد عزيز
    زانك موقوفست تا او آن شود
    عقل موسى بود در ديدش كدر
    پيش موسى چون نبودش حال او
    عقل موشى خود كيست اى ارجمند
    چون بيابد مشترى خوش بر فروخت
    دايما بازار او با رونقست
    مشترى بى حد كه الله اشترى
    محرم درسش نه ديوست و پرى
    شرح كن اسرار حق را مو بمو
    در تلون غرق و بى تمكين بود
    خاك باشد موش را جاى معاش
    هر طرف او خاك را كردست چاك
    قدر حاجت موش را عقلى دهند
    مي نبخشد هيچ كس را هيچ چيز
    نافريدى هيچ رب العالمين
    گر نبودى نافريدى پر شكوه
    هفت گردون ناوريدى از عدم
    جز بحاجت كى پديد آمد عيان
    قدر حاجت مرد را آلت دهد
    قدر حاجت مرد را آلت دهد


/ 1765