دفتر اول از كتاب مثنوى
ظاهر شدن عجز حكيمان از معالجه ى كنيزك و روى آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب ديدن او وليى را
هر دو بحرى آشنا آموخته گفت معشوقم تو بودستى نه آن اى مرا تو مصطفى من چو عمر اى مرا تو مصطفى من چو عمر هر دو جان بى دوختن بر دوخته ليك كار از كار خيزد در جهان از براى خدمتت بندم كمر از براى خدمتت بندم كمر