طلب كردن امت عيسى عليه السلام از امراكى ولى عهد از شما كدامست - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

طلب كردن امت عيسى عليه السلام از امراكى ولى عهد از شما كدامست





  • بعد ماهى خلق گفتند اى مهان
    تا به جاى او شناسيمش امام
    چونك شد خورشيد و ما را كرد داغ
    چونك شد از پيش ديده وصل يار
    چونك گل بگذشت و گلشن شد خراب
    چون خدا اندر نيايد در عيان
    نه غلط گفتم كه نايب با منوب
    نه دو باشد تا توى صورت پرست
    چون به صورت بنگرى چشم تو دوست
    نور هر دو چشم نتوان فرق كرد
    ده چراغ ار حاضر آيد در مكان
    فرق نتوان كرد نور هر يكى
    گر تو صد سيب و صد آبى بشمرى
    در معانى قسمت و اعداد نيست
    اتحاد يار با ياران خوشست
    صورت سركش گدازان كن برنج
    ور تو نگدازى عنايتهاى او
    او نمايد هم به دلها خويش را
    منبسط بوديم يك جوهر همه
    يك گهر بوديم همچون آفتاب
    يك گهر بوديم همچون آفتاب




  • از اميران كيست بر جايش نشان
    دست و دامن را به دست او دهيم
    چاره نبود بر مقامش از چراغ
    نايبى بايد ازومان يادگار
    بوى گل را از كه يابيم از گلاب
    نايب حق اند اين پيغامبران
    گر دو پندارى قبيح آيد نه خوب
    پيش او يك گشت كز صورت برست
    تو به نورش در نگر كز چشم رست
    چونك در نورش نظر انداخت مرد
    هر يكى باشد بصورت غير آن
    چون به نورش روى آرى بي شكى
    صد نماند يك شود چون بفشرى
    در معانى تجزيه و افراد نيست
    پاى معني گير صورت سركشست
    تا ببينى زير او وحدت چو گنج
    خود گدازد اى دلم مولاى او
    او بدوزد خرقه ى درويش را
    بي سر و بى پا بديم آن سر همه
    بى گره بوديم و صافى همچو آب
    بى گره بوديم و صافى همچو آب



/ 1765