كشيدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









 
دفتر دوم از كتاب مثنوى

كشيدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود





  • موشكى در كف مهار اشترى
    اشتر از چستى كه با او شد روان
    بر شتر زد پرتو انديشه اش
    تا بيامد بر لب جوى بزرگ
    موش آنجا ايستاد و خشك گشت
    اين توقف چيست حيرانى چرا
    تو قلاوزى و پيش آهنگ من
    گفت اين آب شگرفست و عميق
    گفت اشتر تا ببينم حد آب
    گفت تا زانوست آب اى كور موش
    گفت مور تست و ما را اژدهاست
    گر ترا تا زانو است اى پر هنر
    گفت گستاخى مكن بار دگر
    تو مرى با مثل خود موشان بكن
    گفت توبه كردم از بهر خدا
    رحم آمد مر شتر را گفت هين
    اين گذشتن شد مسلم مر مرا
    چون پيمبر نيستى پس رو به راه
    تو رعيت باش چون سلطان نه اى
    چون نه اى كامل دكان تنها مگير
    چون نه اى كامل دكان تنها مگير




  • در ربود و شد روان او از مرى
    موش غره شد كه هستم پهلوان
    گفت بنمايم ترا تو باش خوش
    كاندرو گشتى زبون پيل سترگ
    گفت اشتر اى رفيق كوه و دشت
    پا بنه مردانه اندر جو در آ
    درميان ره مباش و تن مزن
    من همي ترسم ز غرقاب اى رفيق
    پا درو بنهاد آن اشتر شتاب
    از چه حيران گشتى و رفتى ز هوش
    كه ز زانو تا به زانو فرقهاست
    مر مرا صد گز گذشت از فرق سر
    تا نسوزد جسم و جانت زين شرر
    با شتر مر موش را نبود سخن
    بگذران زين آب مهلك مر مرا
    برجه و بر كودبان من نشين
    بگذرانم صد هزاران چون ترا
    تا رسى از چاه روزى سوى جاه
    خود مران چون مرد كشتيبان نه اى
    دست خوش مي باش تا گردى خمير
    دست خوش مي باش تا گردى خمير


/ 1765