دفتر دوم از كتاب مثنوى
كشيدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود
انصتوا را گوش كن خاموش باش ور بگويى شكل استفسار گو ابتداى كبر و كين از شهوتست چون ز عادت گشت محكم خوى بد چونك تو گل خوار گشتى هر ك او بت پرستان چونك گرد بت تنند چونك كرد ابليس خو با سرورى كه به از من سرورى ديگر بود سرورى زهرست جز آن روح را كوه اگر پر مار شد باكى مدار سرورى چون شد دماغت را نديم چون خلاف خوى تو گويد كسى كه مرا از خوى من بر مي كند چون نباشد خوى بد سركش درو با مخالف او مدارايى كند زانك خوى بد نگشتست استوار مار شهوت را بكش در ابتلا ليك هر كس مور بيند مار خويش تا نشد زر مس نداند من مسم خدمت اكسير كن مس وار تو خدمت اكسير كن مس وار تو چون زبان حق نگشتى گوش باش با شهنشاهان تو مسكين وار گو راسخى شهوتت از عادتست خشم آيد بر كسى كت واكشد واكشد از گل ترا باشد عدو مانعان راه خود را دشمن اند ديد آدم را حقير او از خرى تا كه او مسجود چون من كس شود كو بود ترياق لانى ز ابتدا كو بود اندر درون ترياق زار هر كه بشكستت شود خصم قديم كينه ها خيزد ترا با او بسى خويش را بر من چو سرور مي كند كى فروزد از خلاف آتش درو در دل او خويش را جايى كند مور شهوت شد ز عادت همچو مار ورنه اينك گشت مارت اژدها تو ز صاحب دل كن استفسار خويش تا نشد شه دل نداند مفلسم جور مي كش اى دل از دلدار تو جور مي كش اى دل از دلدار تو