دفتر دوم از كتاب مثنوى
بيان دعويى كه عين آن دعوى گواه صدق خويش است
تشنه اى را چون بگويى تو شتاب هيچ گويد تشنه كين دعويست رو يا گواه و حجتى بنما كه اين يا به طفل شير مادر بانگ زد طفل گويد مادرا حجت بيار در دل هر امتى كز حق مزه ست چون پيمبر از برون بانگى زند زانك جنس بانگ او اندر جهان آن غريب از ذوق آواز غريب آن غريب از ذوق آواز غريب در قدح آبست بستان زود آب از برم اى مدعى مهجور شو جنس آبست و از آن ماء معين كه بيا من مادرم هان اى ولد تا كه با شيرت بگيرم من قرار روى و آواز پيمبر معجزه ست جان امت در درون سجده كند از كسى نشنيده باشد گوش جان از زبان حق شنود انى قريب از زبان حق شنود انى قريب