برخاستن مخالفت و عداوت از ميان انصار به بركات رسول عليه السلام - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر دوم از كتاب مثنوى

برخاستن مخالفت و عداوت از ميان انصار به بركات رسول عليه السلام





  • مولعيم اندر سخنهاى دقيق
    تا گره بنديم و بگشاييم ما
    همچو مرغى كو گشايد بند دام
    او بود محروم از صحرا و مرج
    خود زبون او نگردد هيچ دام
    با گره كم كوش تا بال و پرت
    صد هزاران مرغ پرهاشان شكست
    حال ايشان از نبى خوان اى حريص
    از نزاع ترك و رومى و عرب
    تا سليمان لسين معنوى
    جمله مرغان منازع بازوار
    ز اختلاف خويش سوى اتحاد
    حيث ما كنتم فولوا وجهكم
    كور مرغانيم و بس ناساختيم
    همچو جغدان دشمن بازان شديم
    مي كنيم از غايت جهل و عما
    جمع مرغان كز سليمان روشنند
    بلك سوى عاجزان چينه كشند
    هدهد ايشان پى تقديس را
    زاغ ايشان گر بصورت زاغ بود
    زاغ ايشان گر بصورت زاغ بود




  • در گره ها باز كردن ما عشيق
    در شكال و در جواب آيين فزا
    گاه بندد تا شود در فن تمام
    عمر او اندر گره كاريست خرج
    ليك پرش در شكست افتد مدام
    نسكلد يك يك ازين كر و فرت
    و آن كمين گاه عمارض را نبست
    نقبوا فيها ببين هل من محيص
    حل نشد اشكال انگور و عنب
    در نيايد بر نخيزد اين دوى
    بشنويد اين طبل باز شهريار
    هين ز هر جانب روان گرديد شاد
    نحوه هذا الذى لم ينهكم
    كان سليمان را دمى نشناختيم
    لاجرم وا مانده ى ويران شديم
    قصد آزار عزيزان خدا
    پر و بال بى گنه كى بركنند
    بى خلاف و كينه آن مرغان خوشند
    مي گشايد راه صد بلقيس را
    باز همت آمد و مازاغ بود
    باز همت آمد و مازاغ بود



/ 1765