قصه ى خورندگان پيل بچه از حرص و ترك نصيحت ناصح - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

قصه ى خورندگان پيل بچه از حرص و ترك نصيحت ناصح





  • سوى شامست اين نشان و اين خبر
    صد هزاران ز انبياى حق پرست
    گر بگويم وين بيان افزون شود
    خون شود كهها و باز آن بفسرد
    طرفه كورى دوربين تيزچشم
    مو بمو بيند ز صرفه حرص انس
    رقص آنجا كن كه خود را بشكنى
    رقص و جولان بر سر ميدان كنند
    چون رهند از دست خود دستى زنند
    مطربانشان از درون دف مي زنند
    تو نبينى ليك بهر گوششان
    تو نبينى برگها را كف زدن
    گوش سر بر بند از هزل و دروغ
    سر كشد گوش محمد در سخن
    سر به سر گوشست و چشم است اين نبى
    اين سخن پايان ندارد باز ران
    اين سخن پايان ندارد باز ران




  • در ره قدسش ببينى در گذر
    خود بهر قرنى سياستها بدست
    خود جگر چه بود كه كهها خون شود
    تو نبينى خون شدن كورى و رد
    ليك از اشتر نبيند غير پشم
    رقص بى مقصود دارد همچو خرس
    پنبه را از ريش شهوت بر كنى
    رقص اندر خون خود مردان كنند
    چون جهند از نقص خود رقصى كنند
    بحرها در شورشان كف مي زنند
    برگها بر شاخها هم كف زنان
    گوش دل بايد نه اين گوش بدن
    تا ببينى شهر جان با فروغ
    كش بگويد در نبى حق هو اذن
    تازه زو ما مرضعست او ما صبى
    سوى اهل پيل و بر آغاز ران
    سوى اهل پيل و بر آغاز ران



/ 1765