دفتر سوم از كتاب مثنوى
بازگشتن به حكايت پيل
مادر آن پيل بچگان كين كشد پيل بچه مي خورى اى پاره خوار بوى رسوا كرد مكر انديش را آنك يابد بوى حق را از يمن مصطفى چون برد بوى از راه دور هم بيابد ليك پوشاند ز ما تو همي خسپى و بوى آن حرام همره انفاس زشتت مي شود بوى كبر و بوى حرص و بوى آز گر خورى سوگند من كى خورده ام آن دم سوگند غمازى كند پس دعاها رد شود از بوى آن اخسا آيد جواب آن دعا گر حديثت كژ بود معنيت راست گر حديثت كژ بود معنيت راست پيل بچه خواره را كيفر كشد هم بر آرد خصم پيل از تو دمار پيل داند بوى طفل خويش را چون نيابد بوى باطل را ز من چون نيابد از دهان ما بخور بوى نيك و بد بر آيد بر سما مي زند بر آسمان سبزفام تا به بوگيران گردون مي رود در سخن گفتن بيايد چون پياز از پياز و سير تقوى كرده ام بر دماغ همنشينان بر زند آن دل كژ مي نمايد در زبان چوب رد باشد جزاى هر دغا آن كژى لفظ مقبول خداست آن كژى لفظ مقبول خداست