دفتر سوم از كتاب مثنوى
فريفتن روستايى شهرى را و بدعوت خواندن بلابه و الحاح بسيار
چشم اگر دارى تو كورانه ميا آن عصاى حزم و استدلال را ور عصاى حزم و استدلال نيست گام زان سان نه كه نابينا نهد لرز لرزان و بترس و احتياط اى ز دودى جسته در نارى شده اى ز دودى جسته در نارى شده ور ندارى چشم دست آور عصا چون ندارى ديد مي كن پيشوا بى عصاكش بر سر هر ره مه ايست تا كه پا از چاه و از سگ وا رهد مي نهد پا تا نيفتد در خباط لقمه جسته لقمه ى مارى شده لقمه جسته لقمه ى مارى شده