جمع آمدن اهل آفت هر صباحى بر در صومعه ى عيسى عليه السلام جهت طلب شفا به دعاى او - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

جمع آمدن اهل آفت هر صباحى بر در صومعه ى عيسى عليه السلام جهت طلب شفا به دعاى او





  • صومعه ى عيسيست خوان اهل دل
    جمع گشتندى ز هر اطراف خلق
    بر در آن صومعه ى عيسى صباح
    او چو فارغ گشتى از اوراد خويش
    جوق جوقى مبتلا ديدى نزار
    گفتى اى اصحاب آفت از خدا
    هين روان گرديد بى رنج و عنا
    جملگان چون اشتران بسته پاى
    خوش دوان و شادمانه سوى خان
    آزمودى تو بسى آفات خويش
    چند آن لنگى تو رهوار شد
    اى مغفل رشته اى بر پاى بند
    ناسپاسى و فراموشى تو
    لاجرم آن راه بر تو بسته شد
    زودشان در ياب و استغفار كن
    تا گلستانشان سوى تو بشكفد
    هم بر آن در گرد كم از سگ مباش
    چون سگان هم مر سگان را ناصح اند
    آن در اول كه خوردى استخوان
    مي گزندش تا ز ادب آنجا رود
    مي گزندش تا ز ادب آنجا رود




  • هان و هان اى مبتلا اين در مهل
    از ضرير و لنگ و شل و اهل دلق
    تا بدم اوشان رهاند از جناح
    چاشتگه بيرون شدى آن خوب كيش
    شسته بر در در اميد و انتظار
    حاجت اين جملگانتان شد روا
    سوى غفارى و اكرام خدا
    كه گشايى زانوى ايشان براى
    از دعاى او شدندى پا دوان
    يافتى صحت ازين شاهان كيش
    چند جانت بى غم و آزار شد
    تا ز خود هم گم نگردى اى لوند
    ياد ناورد آن عسل نوشى تو
    چون دل اهل دل از تو خسته شد
    همچو ابرى گريه هاى زار كن
    ميوه هاى پخته بر خود وا كفد
    با سگ كهف ار شدستى خواجه تاش
    كه دل اندر خانه ى اول ببند
    سخت گير و حق گزار آن را ممان
    وز مقام اولين مفلح شود
    وز مقام اولين مفلح شود



/ 1765