دفتر اول از كتاب مثنوى
از خداوند ولي التوفيق در خواستن توفيق رعايت ادب در همه حالها و بيان كردن وخامت ضررهاى بي ادبي
از خدا جوييم توفيق ادب بي ادب تنها نه خود را داشت بد مايده از آسمان در مي رسيد درميان قوم موسى چند كس منقطع شد خوان و نان از آسمان باز عيسى چون شفاعت كرد حق باز گستاخان ادب بگذاشتند لابه كرده عيسى ايشان را كه اين بدگمانى كردن و حرص آورى زان گدارويان ناديده ز آز ابر بر نايد پى منع زكات هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم هر كه بي باكى كند در راه دوست از ادب بر نور گشتست اين فلك بد ز گستاخى كسوف آفتاب بد ز گستاخى كسوف آفتاب بي ادب محروم گشت از لطف رب بلك آتش در همه آفاق زد بي شرى و بيع و بي گفت و شنيد بي ادب گفتند كو سير و عدس ماند رنج زرع و بيل و داس مان خوان فرستاد و غنيمت بر طبق چون گدايان زله ها برداشتند دايمست و كم نگردد از زمين كفر باشد پيش خوان مهترى آن در رحمت بريشان شد فراز وز زنا افتد وبا اندر جهات آن ز بي باكى و گستاخيست هم ره زن مردان شد و نامرد اوست وز ادب معصوم و پاك آمد ملك شد عزازيلى ز جرات رد باب شد عزازيلى ز جرات رد باب