عتاب كردن آتش را آن پادشاه جهود - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

عتاب كردن آتش را آن پادشاه جهود





  • رو بتش كرد شه كاى تندخو
    چون نمي سوزى چه شد خاصيتت
    مي نبخشايى تو بر آتش پرست
    هرگز اى آتش تو صابر نيستى
    چشم بندست اين عجب يا هوش بند
    جادوى كردت كسى يا سيمياست
    گفت آتش من همانم اى شمن
    طبع من ديگر نگشت و عنصرم
    بر در خرگه ى سگان تركمان
    ور بخرگه بگذرد بيگانه رو
    من ز سگ كم نيستم در بندگى
    آتش طبعت اگر غمگين كند
    آتش طبعت اگر شادى دهد
    چونك غم بينى تو استغفار كن
    چون بخواهد عين غم شادى شود
    باد و خاك و آب و آتش بنده اند
    پيش حق آتش هميشه در قيام
    سنگ بر آهن زنى بيرون جهد
    آهن و سنگ هوا بر هم مزن
    سنگ و آهن خود سبب آمد وليك
    سنگ و آهن خود سبب آمد وليك




  • آن جهان سوز طبيعى خوت كو
    يا ز بخت ما دگر شد نيتت
    آنك نپرستد ترا او چون برست
    چون نسوزى چيست قادر نيستى
    چون نسوزاند چنين شعله ى بلند
    يا خلاف طبع تو از بخت ماست
    اندر آ تا تو ببينى تاب من
    تيغ حقم هم بدستورى برم
    چاپلوسى كرده پيش ميهمان
    حمله بيند از سگان شيرانه او
    كم ز تركى نيست حق در زندگى
    سوزش از امر مليك دين كند
    اندرو شادى مليك دين نهد
    غم بامر خالق آمد كار كن
    عين بند پاى آزادى شود
    با من و تو مرده با حق زنده اند
    همچو عاشق روز و شب پيچان مدام
    هم به امر حق قدم بيرون نهد
    كين دو مي زايند همچون مرد و زن
    تو به بالاتر نگر اى مرد نيك
    تو به بالاتر نگر اى مرد نيك



/ 1765