مهلت دادن موسى عليه السلام فرعون را تا ساحران را جمع كند از مداين - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

مهلت دادن موسى عليه السلام فرعون را تا ساحران را جمع كند از مداين





  • چونك واگرديد گله از ورود
    پيش افتد آن بز لنگ پسين
    از گزافه كى شدند اين قوم لنگ
    پا شكسته مي روند اين قوم حج
    دل ز دانشها بشستند اين فريق
    دانشى بايد كه اصلش زان سرست
    هر پرى بر عرض دريا كى پرد
    پس چرا علمى بياموزى به مرد
    پس مجو پيشى ازين سر لنگ باش
    آخرون السابقون باش اى ظريف
    گرچه ميوه آخر آيد در وجود
    چون ملايك گوى لا علم لنا
    گر درين مكتب ندانى تو هجا
    گر نباشى نامدار اندر بلاد
    اندر آن ويران كه آن معروف نيست
    موضع معروف كى بنهند گنج
    خاطر آرد بس شكال اينجا وليك
    هست عشقش آتشى اشكال سوز
    هم از آن سو جو جواب اى مرتضا
    گوشه ى بى گوشه ى دل شه رهيست
    گوشه ى بى گوشه ى دل شه رهيست




  • پس فتد آن بز كه پيش آهنگ بود
    اضحك الرجعى وجوه العابسين
    فخر را دادند و بخريدند ننگ
    از حرج راهيست پنهان تا فرج
    زانك اين دانش نداند آن طريق
    زانك هر فرعى به اصلش رهبرست
    تا لدن علم لدنى مي برد
    كش ببايد سينه را زان پاك كرد
    وقت وا گشتن تو پيش آهنگ باش
    بر شجر سابق بود ميوه ى طريف
    اولست او زانك او مقصود بود
    تا بگيرد دست تو علمتنا
    همچو احمد پرى از نور حجى
    گم نه اى الله اعلم بالعباد
    از براى حفظ گنجينه ى زريست
    زين قبل آمد فرج در زير رنج
    بسكلد اشكال را استور نيك
    هر خيالى را بروبد نور روز
    كين سال آمد از آن سو مر ترا
    تاب لا شرقى و لا غرب از مهيست
    تاب لا شرقى و لا غرب از مهيست



/ 1765