لطفا منتظر باشید ...
دفتر سوم از كتاب مثنوى
جمع آمدن ساحران از مداين پيش فرعون و تشريفها يافتن و دست بر سينه زدن در قهر خصم او كى اين بر ما نويس
تا بفرعون آمدند آن ساحران وعده هاشان كرد و پيشين هم بداد بعد از آن مي گفت هين اى سابقان برفشانم بر شما چندان عطا پس بگفتندش به اقبال تو شاه ما درين فن صفدريم و پهلوان ذكر موسى بند خاطرها شدست ذكر موسى بهر روپوشست ليك موسى و فرعون در هستى تست تا قيامت هست از موسى نتاج اين سفال و اين پليته ديگرست گر نظر در شيشه دارى گم شوى ور نظر بر نور دارى وا رهى از نظرگاهست اى مغز وجود از نظرگاهست اى مغز وجود دادشان تشريفهاى بس گران بندگان و اسپان و نقد و جنس و زاد گر فزون آييد اندر امتحان كه بدرد پرده ى جود و سخا غالب آييم و شود كارش تباه كس ندارد پاى ما اندر جهان كين حكايتهاست كه پيشين بدست نور موسى نقد تست اى مرد نيك بايد اين دو خصم را در خويش جست نور ديگر نيست ديگر شد سراج ليك نورش نيست ديگر زان سرست زانك از شيشه ست اعداد دوى از دوى واعداد جسم منتهى اختلاف ممن و گبر و جهود اختلاف ممن و گبر و جهود
