دفتر اول از كتاب مثنوى
عتاب كردن آتش را آن پادشاه جهود
موج دريا چون بامر حق بتاخت خاك قارون را چو فرمان در رسيد آب و گل چون از دم عيسى چريد هست تسبيحت بخار آب و گل كوه طور از نور موسى شد به رقص چه عجب گر كوه صوفى شد عزيز چه عجب گر كوه صوفى شد عزيز اهل موسى را ز قبطى وا شناخت با زر و تختش به قعر خود كشيد بال و پر بگشاد مرغى شد پريد مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل صوفى كامل شد و رست او ز نقص جسم موسى از كلوخى بود نيز جسم موسى از كلوخى بود نيز