حكايت - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

حكايت





  • در صحابه كم بدى حافظ كسى
    زانك چون مغزش در آگند و رسيد
    قشر جوز و فستق و بادام هم
    مغز علم افزود كم شد پوستش
    وصف مطلوبى چو ضد طالبيست
    چون تجلى كرد اوصاف قديم
    ربع قرآن هر كه را محفوظ بود
    جمع صورت با چنين معنى ژرف
    در چنين مستى مراعات ادب
    اندر استغنا مراعات نياز
    خود عصا معشوق عميان مي بود
    گفت كوران خود صناديقند پر
    باز صندوقى پر از قرآن به است
    باز صندوقى كه خالى شد ز بار
    حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
    چون به مطلوبت رسيدى اى مليح
    چون شدى بر بامهاى آسمان
    جز براى يارى و تعليم غير
    آينه ى روشن كه شد صاف و ملى
    پيش سلطان خوش نشسته در قبول
    پيش سلطان خوش نشسته در قبول




  • گرچه شوقى بود جانشان را بسى
    پوستها شد بس رقيق و واكفيد
    مغز چون آگندشان شد پوست كم
    زانك عاشق را بسوزد دوستش
    وحى و برق نور سوزنده ى نبيست
    پس بسوزد وصف حادث را گليم
    جل فينا از صحابه مي شنود
    نيست ممكن جز ز سلطانى شگرف
    خود نباشد ور بود باشد عجب
    جمع ضدينست چون گرد و دراز
    كور خود صندوق قرآن مي بود
    از حروف مصحف و ذكر و نذر
    زانك صندوقى بود خالى بدست
    به ز صندوقى كه پر موشست و مار
    گشت دلاله به پيش مرد سرد
    شد طلب كارى علم اكنون قبيح
    سرد باشد جست وجوى نردبان
    سرد باشد راه خير از بعد خير
    جهل باشد بر نهادن صيقلى
    زشت باشد جستن نامه و رسول
    زشت باشد جستن نامه و رسول



/ 1765