حكايت آن شخص كى در عهد داود شب و روز دعا مي كرد كى مرا روزى حلال ده بى رنج - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

حكايت آن شخص كى در عهد داود شب و روز دعا مي كرد كى مرا روزى حلال ده بى رنج





  • آن يكى در عهد داوود نبى
    اين دعا مي كرد دايم كاى خدا
    چون مرا تو آفريدى كاهلى
    بر خران پشت ريش بي مراد
    كاهلم چون آفريدى اى ملى
    كاهلم من سايه ى خسپم در وجود
    كاهلان و سايه خسپان را مگر
    هر كه را پايست جويد روزيى
    رزق را مي ران به سوى آن حزين
    چون زمين را پا نباشد جود تو
    طفل را چون پا نباشد مادرش
    روزيى خواهم بناگه بى تعب
    مدت بسيار مي كرد اين دعا
    خلق مي خنديد بر گفتار او
    كه چه مي گويد عجب اين سست ريش
    راه روزى كسب و رنجست و تعب
    اطلبوا الارزاق فى اسبابها
    شاه و سلطان و رسول حق كنون
    با چنان عزى و نازى كاندروست
    معجزاتش بى شمار و بى عدد
    معجزاتش بى شمار و بى عدد




  • نزد هر دانا و پيش هر غبى
    ثروتى بى رنج روزى كن مرا
    زخم خوارى سست جنبى منبلى
    بار اسپان و استران نتوان نهاد
    روزيم ده هم ز راه كاهلى
    خفتم اندر سايه ى اين فضل و جود
    روزيى بنوشته اى نوعى دگر
    هر كه را پا نيست كن دلسوزيى
    ابر را باران به سوى هر زمين
    ابر را راند به سوى او دوتو
    آيد و ريزد وظيفه بر سرش
    كه ندارم من ز كوشش جز طلب
    روز تا شب شب همه شب تا ضحى
    بر طمع خامى و بر بيگار او
    يا كسى دادست بنگ بيهشيش
    هر كسى را پيشه اى داد و طلب
    ادخلو الاوطان من ابوابها
    هست داود نبى ذو فنون
    كه گزيدستش عنايتهاى دوست
    موج بخشايش مدد اندر مدد
    موج بخشايش مدد اندر مدد



/ 1765